بازگشت به فهرست كتاب

تاریخ شهرنشینی و شهرسازی

از صفویه تا اواخر حكومت قاجاریه،

 

نظام  حكومتی و نقش گروه‌های عشیره‌ای

"صفویان نیز مثل سلجوقیان با حمایت عشیره‌ای بر روی كار آمدند ولی طولی نكشید كه غرور عشیره‌ای و جسارت قبایل تهدیدی برای وجود دولت بشمار رفت شاه طهماسب با این ترتیب دست به انحلال نیروهای عشیره‌ای، كه تا آن زمان ستون فقرات و ركن اساسی سیستم و نظام حكومت صفویه بود، زد"    (جامعه اسلامی در ایران)

" تحت رهبری قاجاریه كه خود اساساً از رهبران عشایر بودند كوششهایی توسط دولت برای كنترل عشایر یا انتساب رهبران آنها به مشاغل دولتی اعمال گردید. ایلخانان و ایل بیگی‌ها به رهبری قبایل وسیعتر منصوب شدند. آنان مالیات حكومت را جمع می‌كردند و واحدهای نظامی را تشكیل می‌دادند و اساساً مسئول همه مسائل عشیره‌ای بودند. این كارگذاران غالباً و نه همیشه سركرده عشایر بودند و تمایلی وجود داشت كه مقام آنان موروثی شود. وقتی دولتی قوی و نیرومند بود این امكان وجود داشت كه قدرت رهبران عشایر تقلیل داده شود و تنها گاهگاه لقب ایلخانی را برای آنان محفوظ بدارند. " (جامعه اسلامی در ایران)

"ظاهرا شباهتهایی میان جامعه عصر صفوی با جوامع قبلی وجود داشت اما در واقع بر روی هم مفهوم جامعه مبتنی بر حكومت مطلقه فردی و استبدادی بود ... گفتیم كه نظام الملك از پیش قرینه بدست داده بود كه سلطان مالك مطلق همه زمینهاست. حال باید دانست كه در دوره صفویه این نظر قاطعیت بیشتر حاصل كرد اگرچه جنبه عملی آن به مقتضای اوضاع و احوال تعدیل یافت. " (مالك و زارع)

"شاه عباس دوم (1052 ـ  77/1642 ـ 67) سیاست پدر خود شاه صفی را ادامه داد و هر جای كشور كه خطر جنگ نبود مانند قزوین و گیلان و مازندران و یزد و كرمان و خراسان و آذربایجان حكومتهای محلی را برانداخت از آن پس هنگامیكه خطر جنگ ظاهر می‌شد دوباره برای هر ولایت حاكمی تعیین می‌كردند. " (مالك و زارع)

"چنین می‌نماید كه نادرشاه بطوركلی "امرای" خود را از تحصیل ملك و مال منع می‌كرده است. فرمانی از نادرشاه بعنوان سهراب بیگ وزیر هرات صادر شده است. كه در آن نادر پس از اشاره به اینكه سهراب بیك برای خود در قلعه هرات بناهائی ساخته است می‌گوید كه او یعنی خود نادرشاه پیوسته "خانه بدوش" است و سهراب بیك حق ندارد كه در آنجا زمینی را مالك شود. " (مالك و زارع)

 

نادرشاه اهمیت بیشتری برای ایجاد یك حكومت متمركز در ایران قایل بود لذا سعی وافر داشت بوسیله اسكان دادن عشایر و برقرار نمودن پادگانهای نظامی، نوعی ثبات سیاسی را پایه‌گذاری كند.

"شاید بتوان به صحت مدعی شد كه قرن دوازدهم هجری در ایران از حیث تحول سریع وقایع و هرج و مرج و اغتشاش و جنگ و خونریزی زیاد با قرون اولیه قرون وسطی در اروپا تطبیق می‌كند و هر دو دوره یك منظره و تابلوی واحد را مجسم می‌كنند. قرن دوازدهم هجری در ایران قرن اغتشاش و هرج و مرج و قرن كشتار و مرگ و حكومت قبایل و زوال عنصر شهرنشین و تفوق كامل صحرا بر شهر است. طغیان قبایل و هجوم آنها برای قبضه كردن حكومت و اختناق عنصر شهرنشین از اواسط قرن دوازدهم، یعنی مقارن قتل نادر آغاز شد و مانند موجی عظیم سراسر ایران را فراگفت و وقتی حكومت از دست شهرنشینها خارج شد و بدست قبایل چادرنشین افتاد، جنگهای خونین و كشتارهای عظیم و دسته‌جمعی و قتل و غارت و نا امنی سالها گریبانگیر این كشور شد و صحنه‌های دلخراش در تاریخ آن باقی گذارد كه شاید در تاریخ كمتر كشوری نظیر آن مشاهده شده باشد"

(تاریخ زندیه)

 

سازمان گروه‌های عشیره‌ای

"رئیس عشیره یعنی خان و رئیس قبیله یعنی ایلخان هر دو به رضایت مردم و یا طبق اصول وراثت انتخاب می‌شدند. بنا به قاعده كلی و سنن موجود پسر ارشد حق داشت جانشین پدر متوفی خود گردد. لیكن پادشاه می‌توانست خلاف آن دستور دهد و مثلا عمو را بجای برادرزاده، و برادرزاده را بجای عمو و یا پسر كوچكتر را بجای اولاد ارشد جانشین خان و یا ایلخان متوفی كند. " (تاریخ زندیه)

"شاه غالبا از رؤسای قبایل مقتدر كه احتمال گردنكشی آنان می‌رفت تقاضای گروگان می‌كرد و این گروگان را در دربار نگاه می‌داشت و در شرایط اطاعت كامل و عبودیت مطلق نسبت به خود بزرگ می‌كرد. معمولا پسر بزرگ ایلخان بهترین و مؤثرترین گروگان بود كه اطاعت كامل پدر خود را در دربار تأمین می‌كرد. " (تاریخ زندیه)

سرجام ملكم در مورد رسوم قبایل و عشایر چنین می‌گوید:

"قبایل بیابان‌گرد را رسوم مختلف است. امرای قبایل در ایام آرامی مملكت غالباً در پایتخت یا شهرهای حاكم نشین می‌مانند و گاه‌گاهی سری به قبیله می‌زنند و در ایام غیبت آنان بند و بست امور قبیله موقوف و محول برای، دستورالعمل ریش سفیدان عشیره‌ها است. "(تاریخ زندیه)

این قبایل با اینكه چادرنشین و دائماً در حركت بودند، با شهرها و دهات ارتباط نزدیك داشتند و اسب و گاو گوسفند و سایر چهارپایان خود را به مردمان شهری می‌فروختند و در مقابل غلات و حبوبات و پارچه‌های پشمی و سایر محصولات شهری خریداری می‌كردند. " (تاریخ زندیه)

"مردم ایلات ایران به خلاف مردم شهر چندان پایبند امور مذهبی نبودند و عامل مذهب كه یكی از عوامل موثر و مهم اجتماع شهرنشین ایران بود در بین عشایر و ایلات اهمیت خود را از دست داده بود، چه مردم ایلات در این مورد نیز مانند سایر مسائل زندگی روزانه امور را به سادگی تلقی می‌كردند. " (تاریخ زندیه)

 

تنزل مقام شهرنشینان

"عناصر شهرنشین در قرن دوازدهم هجری سهمی در اداره امور كشور نداشتند و از زمان سقوط خاندان صفوی حكومت ایران از دست آنها خارج شده و به دست قبایل افتاده بود كه تا اواسط قرن سیزدهم یكی پس از دیگری بر این كشور حكومت كردند. مردم شهر كه غالبا به امر داد و ستد و كسب و تجارت می‌پرداختند بقدری معدود و در عین حال آرام و صلح طلب بودند كه در قرن دوازدهم هجری یعنی قرن حكومت قبایل و قرنی كه جنگ و قتل و غارت و چپاول مایه مباهات و سرافرازی بود، صفت شهری یا "میرزا" مانند یك اصطلاح خفت‌آور استعمال می‌شد. " (تاریخ زندیه)

 

تسخیر قلاع و برچیدن حكومت‌های فئودالی پراكنده

 

"در ایران بعد از اسلام تا عصر صفویه نیز ما شاهد مركزیت قلاع و استحكامات ملوك الطوایف و عجز حكومت‌های مركزی در برابر طغیانهای حكومتهای محلی هستیم كه در پناه برج و باروها مخصوصاً در نواحی صعب‌العبور به حالت خود مختار به حیاط خود ادامه می‌دادند. بدرستی نمی‌توان دانست كه از چه تاریخ اصلحه آتشین در سپاه ایران بكار افتاده است، ... با این همه كاربرد اصلی سلاح گرم به مفهوم نظامی آ“ از عهد شاه عباس اول به توسط برادران شرلی آغاز می‌شود و از همین زمان است كه از ارزش و اهمیت قلاع و استحكامات بر اثر رشد تولید و بازرگانی داخلی و خارجی و افزایش جمعیت شهرها و تخریب قلعه‌ها و مراكز خان‌خانی كاسته می‌شود. " (قلعه‌های اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم 142)

"شاه عباس در سالهای اول سلطنت خود بیشتر كوشش خود را صرف از میان برداشتن قدرت دفاعی ملوك الطوایف از دوران قلاع صعب‌الوصول كرده است و بغیر از فتح قلعه اصطخر قلعه كرمان و قلاع مازندران و ابیورد و نساء و مرو را ویران كرد". (قلعه‌های اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم)

"قلاع مزبور پس از آنكه به تصرف پادشاهان صفویه در آمدند، یا خراب شدند یا آنكه بصورت زندانهای سیاسی از آنها استفاده می‌شد " آخرین واقعه مهمی كه در قلعه قهقهه اتفاق افتاده است طغیان زندانیان قلعه قهقهه در سال 1019 در دوران سلطنت شاه عباس اول است. در این سال عده‌ای از عثمانیان كه در جنگهای ایران و عثمانی اثیر شده و در قلعه قهقهه محبوس بودند دست به شورش زده كوتوال قلعه مظفر بیگ قراواغلو را كشته اصلحه و تفنگ موجود در قلعه را بدست آورده، درهای قلعه را بستند و تا دو ماه در برابر سپاه شاهی مقاومت كردند اما سرانجام شاه عباس قلعه را تسخیر و محصوران را از میان برداشت. "

(قلعه‌های اصطخر و قهقهه ـ هنر و مردم)

 

خصوصیات زمین‌داری

 

از خصوصیات دیگر زمین‌داری كه حتی در دوره قاجاریه ادامه داشت، رشد توأم دو نظام زمین‌داری و چادر نشینی می‌باشد. در اجتماع ایران نظر به خصوصیات خاص تاریخی دو نظام چادرنشینی و زمین‌داری در كنار هم شروع به رشد و نمو كرده است. اصول پدر سالاری كه از حصوصیات نظام عشایری است در مقابل قوانین دین اسلام به سخن مقاومت كرد، بدین لحاظ تنها نیرو و قدرتی كه در اجتماع "فئودالی"  ایران جلوه‌گری می‌توانست بكند، همان قدرتهای عشایری بود و تصادفی نیست كه بیشتر سلسله‌هائی كه در ایران پس از حمله اعراب بر روی كار آمدن؛ از گروهی بودند كه ابتدا به نظام عشایری متعلق بودند نه به نظام زمین‌داری، زیرا هم قدرت نظامی را صاحب بودند و هم قدرت مالی را (كه از راه تصاحب زمینهای بزرگ و دارا بودن اغنام و احشام در دست داشتند) ".

(جامع شناسی روستای ایران)

"در مرحله نخستین دوره قاجاریه یعنی دوره‌ای از جلوس آقا محمدخان تا اواسط دوره ناصر‌الدین شاه و بالاخره انقلاب مشروطیت ادامه دارد، وضع اقتصادی و اجتماعی ایران به صورت زیر خلاصه می‌شود: اقتصاد حاكم در كشور، اقتصاد روستائی و در مواردی هم شبانی بود و تولید زراعی سهم مهمی در آن داشت، بر اثر خرابی راهها، تجارت قدرتی نداشت و در شهرها تولید كالایی ضعیف بود و گروه‌های شهری هنوز شكل نگرفته است و از لحاظ طبقاتی كاملاً مشخص نشده بودند، شهرها محل سكونت اعیان و خوانین و مالكان بزرگ بود و اساس زندگی اجتماعی شهرها در دست ایشان بود. طبقات متوسط و بازرگانان بزرگ هنوز از لحاظ جمعیت قدرتی نداشتند و كارگری بیشتر در حالت خدمتكاری و پادوئی سیر می‌كرد، ارتباط و علائق اقتصادی بین شهرها اندك بود و تقریبا همه شهرهای ایران مانند دهات كم و بیش بصورت واحد بسته‌ای اداره می‌شد.

در این دوره عمده مالكان از صاحبان زمینهای بزرگ كه اراضی خود را برسم دوره‌های قدیم از شاه بشكل تیول می‌گرفتند، تشكیل می‌شدند. تیول در دوره قاجاریه به همه افراد از زنان درباری و بستگان شاه و فرمانداران افواج نظامی گرفته تا خنیاگران كه از طبقات پائین اجتماعی بودند و روحانیون و خانهای ایلات مرزی داده می‌شد و ظاهراً از همین دوره است كه نوعی مالكیت ایلی در جامعه ایران دیده می‌شود.

(جامعه شناسی روستای ایران)

 

"در نظام بهره‌برداری از زمین پس از انقلاب مشروطیت روش تیول در سال 1325 قمری منسوخ می‌شود و جای تیول داران را مالكین بزرگ جدید (اداری‌ها و رجال و بازرگانان) می‌گیرند. املاك اربابی توسعه می‌یابد اما خوانین ایلات و روخانیون و فرماندهان قشون و همچنان املاك خود را حفظ كردند ... در این دوره (اواخر دوره قاجاریه دیگر عامل تغییر دهنده قدرت نظامی یا جنگهای "فئودالی" و یا هجوم اقوام چادرنشین نبود كه در ساخت اجتماعی عمده مالكان ایران تغییری می‌داد بلكه پیدا شدن طبقه جدید بورژوا  (پشه‌ور و بازرگان) بود كه بر اثر بدست آوردن قدرت مالی زمینهای مالكان را می‌خرید و از لحاظ قدرت مالی و پیدا كردن حیثیت اجتماعی بدنبال آن قدرت سیاسی جای آنان را می‌گرفت"  (جامعه شناسی روستای ایران)

 

سازمانهای اداری شهرها

"شهرهای بزرگتر به بخشهائی تقسیم شده بود كه هر یك رئیس خاصی داشتند كه به كدخدا موسوم بودند. كه در زمان حكومت صفویان در دو قرن شانزدهم و هفدهم كدخدا از طرف ماموری كه كلانتر خوانده می‌شد منصوب می‌شد اهالی هر بخش شخصی را كه واجد لیاقت بیشتری بود بر می‌گزیدند برای وی سفارشنامه‌ای تهیه می‌كردند و حقوقش را مقرر می‌كردند. "

(جامعه اسلامی در ایران ص 67)

و رینگ در سال 1802 می‌نویسد: "در شیراز معمولا محترمترین فرد بخش مسئولیت كدخدایی می‌یافت چنین مقامی یك مقام مسئول بدون مواجب بود وظیفه‌ی چنین مقامی آن بود تا خود با حرف و مشاغل مختلفی كه در بخش موجود بود اشنا شود و از طریق ارتزاق اهالی اطلاع حاصل نماید. نقل و انتقال سپاهیان به عهده او بود و هرگونه مالیت و عوارض را كه بایستی اهالی بپردازند و از طرف فرماندار معین شده بود، گرد آورد دیگر از وظایف كدخدا آن بود كه منازعات مختلف را در بخش تابعه به نحو مطلوبی خاتمه دهد ... كدخدا در عین حال میانجی و واسطه بین دولت و مردم بود. غالبا وجود او اهمیت خاصی داشت زیرا از تحصیلات شدید حاكمین جلوگیری می‌كرد" (جامعه اسلامی در ایران)

چنانكه از این توصیف در مورد وظایف كدخدا برمی‌آید می‌توان اینگونه نتیجه‌گیری كرد كه چنین نظامی برای اداره شهرها در واقع نوعی اقتباس از سازمانهای عشیره‌ای و بطور كلی پدر سالاری است. در چنین نظامی افراد مسن‌تر از احترام خاص برخوردارند و نقش مدیر و رئیس خانواده را داشتند، كلیه مسائل فقط وابسته به تصمیم و رای آنهاست گاه این احتمال وجود داشته كه چنین سمتی در خانواده‌های خاص موروثی نیز بشود و این خود دلیل بر این مدعاست.

"كلانتر كه برای نخستین بار در زمان صفویه معمول گردید، مسئول كدخدای بخشها بود و به كار و فعالیتهای اصناف و صاحبان حرف رسیدگی می‌كرد. " جای فری‌ار "در سال 1677 می‌نویسد: كلانتر منشی بازار است و خاطر نشان می‌سازد كه قیمت قله را معین می‌كرد و بر تمام شاطران و آشپزان و غیره نظارت داشت. و با سلطه خویش رأساً نه تنها می‌توانست املاك آنان را به فقرا واگذارد بلكه می‌توانست به خصوص در مورد دعاوی كه ترمیم آنها امكان نداشت حكم اعدام صادر نماید. "

(جامعه اسلامی در ایران)

البته در اواخر قرن نوزدهم شغل كلانتری از اهمیت قبلی ساقط شد و رفته رفته از بین رفت ولی همین وظایف بعهده داروغه محول گردید.

"داروغه نوعی افسر پلیس بود در قرن نوزدهم وی بخصوص مأمور حل و فصل منازعات بازار بشمار می‌آمد. مطابق "تاریخ اصفهان" ...... داروغه اصفهان مسئول كدخداهای بخش بود. او در حدود چهل تا پنجاه فراش و زیر دست داشت. در هنگام روز او با كالای خود در سكو سنگی در قیصریه می‌نشست و دستورات تنبیه صادر می‌نمود. مأمورین جزء بنام پاكارها و سرگزمه‌ها به نوبت در خیابان‌ها و بازارها در هنگام روز و شب قدم می‌زدند. "     (جامعه اسلامی در ایران ص 53)

عبدالرزاق سمرقندی سیاح در سال 1786 میلادی یعنی فقط چند سال پس از مرگ كریم‌خان زند سازمانهای اداری شهری را چنین توصیف نموده است: " از سفرنامه این سیاح چنین معلوم می‌شود كه در راس اداره محلی آن زمان شهر شیراز سه مقام عالی رتبه قرار گرفته بود كه در فوق به آن اشاه شد. كلانتر كه مأمور اداره امور شهر و شخصیت غیر نظامی درجه اول و در حكم شهردار بود صلاحیتش در حدود امور زیر بود رسیدگی به كلیه مسائل مربوط به تجار و كسبه، بازرسی امور شهر، تعیین قیمت خورده فروشی اجناس و امتعه و تعیین میزان مالیاتی كه می‌بایستی به خزانه دولت پرداخت شود و غیره. حاكم شهر اختیارات خود را بطور غیر مستقیم و بوسیله دو صاحب منصب دیگر اجرا می‌كرد: یكی از این دو نفر "قاضی شهر" بود كه مامور رسیدگی به دعاوی مدنی و حقوقی مردم بود و دیگری "شیخ الاسلام" یا قاضی روحانی و مذهبی كه مامور رسیدگی به كلیه اختلافات و اشكالاتی بود كه در امور مذهبی پیش می‌آمد. رسیدگی قضایی خیلی سریع انجام می‌گرفت و حكم بلافاصله بعد از صدور به مرحله اجرا گذارده می‌شد. " (تاریخ زندیه ص 94)

 

سازمانهای همكاری و نظامهای صنفی (اختلافات عقیدتی)

 

"در زمان حكومت صفویه نزاع محلی بین سنی و شیعه به صورت رقابت بین دسته‌های حیدری و نعمتی متجلی گردید. حیدری نام خود را از سلطان حیدر كه جزء دسته صفویان بود می‌گیرد و دسته دوم نعمتی نام خود را از شاه نعمت الله از اهالی ماهان بدست‌آورده است. " الساندری" كه در قرن شانزدهم به ایران مسافرت نمود اظهار می‌دارد كه قزوین به دو قسمت تقسیم شده بود: (كه از قرار معلوم حیدری و نعمتی بودند) تمام بخش و تمام اهالی تعلق به یكی از این قسمتها داشتند. او می‌نویسد كه این دسته‌ها همیشه با یكدیگر دشمنی داشتند و هر روز یكدیگر را می‌كشتند و نه شاه و نه هیچ مقام دیگری نمی‌توانست این قضیه را خاتمه دهد ... سرجان ملكم اظهار می‌دارد که منازعه بین حیدری و نعمتی هنوز وجود داشت و به اندازه منازعات قبلی ایجاد ناراحتی می‌كرد و هیچ‌گونه كوشش برای القای اثرات آن بكار نرفت. او اظهار می‌دارد كه در سه روز آخر محرم این دو گروه با خشونت به یكدیگر حمله می‌نمودند اگر یك گروه مسجدی را می‌آراست گروه دیگر در صورت امكان آنان را از آن محل می‌راندند و پرچمها و تزئینات آنان را ویران می‌ساختند. "

(جامعه اسلامی در ایران ص 76 ـ 75)

 

"معمولا در بسیاری از موارد ولی نه همیشه دسته‌ها گروه‌های عقیدتی محلی بوده‌اند و نه مذهبی. در بوشهر تا همین دوران نسبتا نزدیك دو دسته رقیب وجود داشتند اخباری‌ها و افولی‌ها كه آنان را تفاوت‌های جزئی مربوط به فروع‌دین از هم مجزا می‌ساخت. از جمله سازمانهای همكاری در شهرها یكی جنبش عیاران كه از سوئی با صاحبان حرف مربوط بودند و از طرف دیگر با رهبران فتوت همكاری داشتند و بالاخره از طریق هر دوی اینها با دستجاب دراویش مربوط می‌شدند"

(جامعه اسلامی در ایران ص 77)

"در كرمان اعضای اصناف سهم خود را از لحاظ میزان مالیات در هفت قسط به رؤسای مربوط خود می‌پرداختند. كارگاه بعضی از اصناف از مالیات معاف می‌شدند. در زمان صفویه معافیت به نجاران و بناها داده می‌شد ولی در عوض آنان برای شاه خدماتی انجام می‌دادند.. 17 صنف دیگر بودند كه در زمان صفویه از ادای مالیات معاف بودند ... آنان تحت فرمان نایب بودند. دولت آنان را بعنوان جاسوسان و عوامل تبلیغات بكار می‌برد" (جامعه اسلامی در ایران ص 87)

نویسنده تاریخ اجتماعی كاشان در مورد وضع دو فرقه نعمتی و حیدری چنین می‌نویسد:

"و چون همان ایام كوی و برزن شهر همبدو بخش حیدری و نعمتی نامگذاری شد (نعمتی خانه طرف شرقی و حیدری خانه طرف غربی شهر بود) مقرر گردید كه تكیه پانخل در ابتدای بازار و كوی بابا شرف كه محل حفاظت و نگهداری طوق و علم و نخل علامت های عزاداری بود، انتهای خط سیر عزاداران هر دو بخش حیدری و نعمتی بوده باشند و از آنجا تجاوز به حدود یكدیگر نكنند... گاهی عبور آنها دو فرقه (حیدری و نعمتی( از بازار شهر بیش از شش ساعت بطول می‌انجامید و در این مدت بواسطه ازدحام زن و مرد اهالی برای تماشای دكاكین و كاروانسراها بسته و تعطیل می‌گردید، و بسا فتنه و فساد زد و خورد و حتی خونریزی و كشتار هم اتفاق می‌گردید. " (تاریخ اجتماعی كاشان ص 108 ـ 107)

سعید نفسی در مورد وضع اصناف چنین می‌گوید:

"... مردم شهرنشین و برزه‌گران و پیشه‌وران بازیچه حوادث و این دسته‌بندی‌ها بودند. حتی احترام اصناف شهرها داشتند و دولت مركزی از آنها حساب می‌برد و در خشنود نگاهداشتن اینها می‌كوشید در دوره انقلاب و پریشانی كه پس از صفویه در ایران روی می‌داد از میان رفت. به همین جهت اوضاع اقتصادی از آن پس رو به ویرانی گذاشت و مخصوصا در دوره آقا محمدخان تجارت در ایران بسیار تنزل كرده و راه بازرگانی ایران با كشورهای دیگر یكسره بسته شد. بواسطه لشكركشی‌ها و زد و خورد‌هائی كه در هرگوشه و كنار در گرفت رفت و آمد زیان بسیار دید"

(تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ص 72)

 

تجارت و مبادلات ایران با ممالك خارجی

 

شاه عباس پس از تغییر دادن پایتخت خود از قزوین به اصفهان از جمله كارهائی كه جهت تقویت موقعیت اقتصادی نواحی مركزی ایران و هم به منظور افزایش درآمدهای خزانه دولت بعمل آورد اتخاذ تدابیری بود كه در نتیجه آن راه كاروانرو معوف به جاده ابریشم از طریق اصفهان بسوی خلیج فارس و بندرعباس امتداد داده شد و بدین وسیله صادرات ابریشم ایران كه می‌توان گفت در آن عصر بمنزله صنایع نفت امروز بود زیر نظر مستقیم شاه عباس درآمد زیرا كه به گفته شاردن فرانسوی:  "در قرن هفدهم ابریشم تولیدی ایران به بیست و دو هزار عدل می‌رسید كه فقط در حدود یك هزار عدل آن مصرف داخل ایران بود و مابقی به اروپا و هندوستان حمل و صادر می‌گردید. "

(راه‌سازی و كاروانسرای شاه عباس ـ هنر و مردم ص 127)

تحصین و توصیف شاردن از راه‌های تجاری ایران ـ "در تمام جهان كشوری مانند ایران برای سیاحت و جهانگردی وجود ندارد خواه از لحاظ قلت خطرات و امنیت طرق كه مواظبت دقیقی در این مورد بعمل می‌آید و خواه از جهت كمی مخارج كه معلول كثرت تعداد عمارات عمومی مخصوص مسافرین در سرتاسر امپراطوری در بلاد و بیابان است. در این عمارات به رایگان سكونت اختیار می‌كنند بعلاوه در نقاط سعب‌العبور پلها و جاده‌های مسطحی (شوسه) وجود دارد كه برای كاروانها و كلیه كسانی كه برای كسب نفع در حركتند تعبیه شده است. "

 

راهسازی،كاروانسرای شاه عباس ـ هنر و مردم ص 127 ـ 59)

 

نویسنده این مقاله نتیجه بسیار جالبی در خاتمه ارایه داده كه می‌توان آنرا روشنگر اهمیت راههای تجاری در این دوره از تاریخ ایران دانست "میتوان مقیاس كلی جهت تعیین حاصله میان كاروانسرای را بدست آورد. كاشف آنست كه طرح و نقشه اساس ساختمان كاروانسراها اصولا طبق برنامه‌های جامع و منظم پیش‌بینی شده‌ای سرانجام یافته و بویژه آنكه در ساختمان و نقشه هر یك از آنها مقتضیات اوضاع اقلیمی آن ناحیه كاملا در نظر گرفته شده است. " (راهسازی، كاروانسرای شاه عباس ص 127 ـ 59)

خانم دیولافوا كاروانسرای نصرآباد را اینگونه تشریح می‌كند: "كاروانسرای نصرآباد از بناهای بسیار خوب و محوطه آن وسیع و بشكل چهارضلعی منظم است. در اطراف اطاقهائی وجود دارد و در عقب آنها طویله‌های متعدد ساخته شده است در زیر اطاق‌ها زیرزمینهایی است كه مسافرین می‌توانند در روزهای گرم تابستان در آنها بسر برند و در وسط حیاط سكوی وسیعی است كه آنرا تخت می‌گویند و دو متر از زمین ارتفاع دارد و اطراف آن خندقی است پر از آب تا حشرات نتوانند از آن عبور كرده ببالای تخت بیایند. مسافرین با نردبانی بالای تخت می‌روند و نردبان را بالا می‌كشند و شب را در آنجا بسر می‌برند. این احتیاطات برای اینست كه در نواحی كاشان و در خود شهر عقرب فراوان می‌باشد و زهرش كشنده است. "

از سال 1134 كه محمود افغان برتاج و تخت صفویه چیره شد تا 1250 پایان سلطنت فتحعلی شاه در مدت صد و شانزده سال سراسر ایران بدترین وضع اقتصادی را داشته است زیرا كه در این مدت دراز جنگهای داخلی و جنگهایی كه با دولتهای مختلف در مشرق و مغرب ایران گرده‌اند راه تجارت را از هر سو بروی ایران بسته بود. سودی كه همیشه ایران در اقتصاد جهانی بوده است. اینست كه سرزمین ایران راه بازرگانی شرق و غرب بوده و در ضمن كالای خود را بكشورمان مشرق و مغرب جهان می‌فروخته است. در این مدت دراز امنیتی كه بازرگانی بدان نیازمند است در ایران نبود كه مردم ایران از داد و ستد بهره‌مند شوند ... تجارت ایران منحصر شده بود، بداد و ستد بسیار مختصری با تازیان سواحل خلیج فارس"    (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ص 220 ـ 219)

جمالزاده خصوصیات حكومت قاجاریه را اینگونه طبقه‌بندی می‌كند:

1ـ ایران بجای دشتهائی كه سابقا در مغرب و مشرق داشت اكنون با دشمن بزرگ و توانای تازه‌ای بنام روس سر و كار پیدا كرد كه كم‌كم در تمام خط شمالی دست اندازی بنواحی و ایالات و ولایتی كه اسما یا رسماً تعلق بایران داشت با او همسایه دیوار بدیوار گردیده بود.

2ـ در مقابل روس حریف دیگری باسم انگلیس قد نمود و ایران میدان رقابت و توطئه‌های سیاسی این دو كشور با عظمت گردید.

3ـ فقر وفاقه ایرانیان در این دوره شروع گردید. توضیح آنكه در عهد صفویه صادرات ایران بوارد ارتش می‌چربید و كم كم ایران دارای ثروت ملی مهمی گردید ولی همینكه صناعت ماشینی در اروپا بنای ترقی را گذاشت .... رفته رفته واردات ما بر صادراتمان فزونی یافت ... "

(داستان بشر ـ ملحقات آخر كتاب ص 484)

 

لرد كوزن از بندرعباس چنین یاد می‌كند:

"در زمان صفویه كه راه تبریز و قفقاز باز نبود و از بوشهر و شیراز هم آمد و شد نمی‌شد بندرعباس یگانه مدخل و مخرج بازرگانی ایران بشمار می‌آید اما اكنون چنین نیست و اعتبار و اهمیت سابق را ندارد فقط پاره كالای هند از این بندر به یزد و كرمان و كاشان و تهران و یا بیرجند و تربت حیدری مشهد و یا بیرجند و هرات و كابل حمل و نقل می‌گردد. "

(ایران و قضیه ایران ص 151)

لرد كرزن گزارشهای بسیار جالبی از وضع صادرات و واردات ایران در دوره قاجاریه بیان می‌كند، كه بخوبی وضع اسفناك تجارت این دوره را روشن می‌سازد.

"اطلاعاتی كه در مشهد بدست اوردم ـ بوسیله منبع اطلاعاتم در مشهد به من اطمینان دادند كه در حالی كه كقدار كل تجارت خراسان بدون تردید در دست روسهاست از لحاظ ارزش تجارت انگلیس بالاتر است. اجناس ارزان كه در همه جا هست تماما از روسیه وارد می‌شود ... ولی واردات گرانبهای خراسان مقداری از راه مغرب یعنی تبریز و تهران و شاهرود و اما مقدار عمده‌اش كه از طریق دریا و بندرعباس و كرمان می‌رسد ساخت انگلستان و یا جنس هند و انگلیس و بالیره و سیلینگ و پنس ارزیابی می‌شود. " (ایران و قضیه ایران ص 284)

لرد كارزن در همین بخش از كتابش مسیر جاده‌های تجاری انگلیس و هند را اینگونه توصیف می‌كند:

"اسما سه راه تجارتی برای واردات انگلیس و هند هست و در عمل دوتا یكی جاده طولانی تهران و تبریز تا بندر طرابوزان در تركیه است... حاده دوم از بندرعباس در ساحل خلیج فارس تا مشهد كه به دو صورت در می‌آید، راه كوتاه‌ترش از طریق كرمان، راهور، نهی‌بند و تون مسافتی است در حدود 940 میل ... راه طولانی دیگر از طریق یزد كه گاهی تجار ترجیح می‌دهند ... سومی كه مستقیم‌ترین و كوتاه‌ترین برای اجناس هندی از طریق تنگه بولان و با خط آهن تا چمن در سر حد بلوچستان و از آنجا از طریق قندهار و هرات به مشهد. "

(ایران و قضیه ایران ص 285)

توصیف لرد كرزن از وضع راهها و كاروانسراها می‌تواند خود دلیلی بر عدم توجه دولت قاجار به امر مهم تجارت باشد "در كاروانسراها شاید فقط یك نفر سرایدار هست لاخیر. مسافر باید همه كارش را خودش انجام بدهد اسبها را در طویله جا بدهد اسباب سفر خود را جمع و محافظت كند. چراغش را روشن و خوراكش را گرم كند و معمولا هم ساختمانی بزرگ است مربع یا مستطیل از آجر یا سنگ با اطاقهائی در اطراف و موازی با محوطه‌ای باز در وسط ... دیوار خارجی یا نمای كاروانسرا چند طاقچه با سكو در حدود دوپا از كف زمین دارد كه در هوای گرم برای خواب استفاده می‌شود ... در كاروانسراهای ممتاز در ته این سكو دری به حجره داخلی است كه برای خواب در شبهای زمستان است ... و چند اطاق فوقانی برای سكونت افرادی كه حال و مقام وافی دارند ساخته شده است اما معمولا جریان كار كاروانسرا در ایران بر قاعده دموكراسی مبتنی است"

(ایران و قضیه ایران ص 347 ـ 346)

 

توصیف چاپارخانه‌ها

"از دروازه به حیاط داخلی وارد می‌شوند كه از بیست تا بیست و پنج یارد طول و دوازده تا پانزده یارد پهنا دارد و در وسط آن یك سكوی گلی یا "چابوترا" است كه معمولا جای مرغ و فضولات است و غرض وجودی آن خوابیدن مسافران در فصل تابستان است ... در یكی از این طویله‌ها در كنار اسب‌ها غلام پست و مستخدمین معمولا دور اجاق آتشی كه بر روی زمین می‌خوابند ... بارها از پشت اسبها پائین می‌اندازند و در چابوترا جمه می‌كنند. " (ایران و قضیه ایران ص 338)

 

بررسی قشر و منظر برونی شهرها

بررسی قشر و منظر برونی شهرهای ایران را در دوره صفویه تا اواخر قاجاریه  می‌توان در سه بخش زیر مورد مطالعه قرار داد:

الف ـ ارگ و میدان‌های شهر و شبكه خیابان بندی (استحكامات شهرها)

ب ـ بازار و تاسیسات عمومی (مراكز تجاری ـ مراكز اداری ـ مراكز فرهنگی ـ مراكز مذهبی، بهداشتی و درمانی ـ مراكز تفریحی)

پ ـ مسكن.

الف ـ "معمولا یكی از محوطه‌هاو یا میادین بزرگتر برای امور نظامی و نمایشی ساخته می‌شد مانند ارگ تبریز كه بقول شاردن  می‌توانست 60000 نفر سرباز با آرایش نظامی در خود جای دهد و یا میدان نقش جهان اصفهان در این میادین بغیر از امور نظامی و تجاری بازیهای مختلف از چوگان گرفته تا خرس و گرگ بازی و بقال بازی (كه نوعی نمایش كمیك انتقادی بوده و اغلب در حضور بزرگان شهربازی می‌شده است) برای مردم اجرا می‌شد. " (شهر در تاریخ ایران ص 53)

 

توصیف ارگ اصفهان

"ارگ اصفهان بنام تهرك معروف بود، در قسمت شمالی محله خواجد در یك میل و ربعی مشرق مركز چهار باغ قرار داشت، این ارگ شامل چند ساختمان بود كه در اطراف یك زمین سان واقع بود. خزائن سلطنتی در یكی از برج و باروها نگهداری می‌شد. ارگ هم مثل دیوارهای شهر بحال خرابی افتاده بود. " (انقراض سلسله صفویه ص 588)

تاورینه ارگ مزبور را از نزدیك مشاهده كرده است و در سفرنامه خود از آن چنین یاد می‌كند: "قلعه ارگ اصفهان هم بنای عالی و قابل تماشائی نیست. از طرف جنوب به حصار و باروی شهر اتصال دارد و طولش دو برابر عرضش می‌باشد و استحكامات تدافعی ندارد. مگر چند برج مربع بد ساخت كه آنهم از خاك است. تمام اشیاء نادر و نفیس كه شاه خریده یا باو پیشكش كرده‌اند در این قلعه نگهداری می‌شود. اما خزانه عمده او كه شامل ظروف طلا است، در عمارات سلطنتی باید باشد. "

(سفرنامه تاورنیه، ص 383)

ظاهراً سلاطین صفوی علاقه چندانی به احداث استحكامات تدافعی از خود نشان نمی‌دادند و شاید بتوان همین مدعا را در مورد حصار اصفهان كه پایتخت ایران بود نمود. "حصار و باروی اصفهان از خاك است و چند برج بسیار بد و بدون كنگره و مهتابی و محل ذخیره دارد استحكامات دفاعی موجود نیست. خندق آن نیز خیلی بد، كم عرض و كم عمق است. همیشه خشك و بی‌آب بوده و چون حصارش از خاك است اغلب نقاطش مخروب و ریخته است. یا اهالی برای اینكه راه خروج و دخول شهر را نزدیكتر بكنند عمدا خراب كرده‌اند. ده دروازه دارد كه همه ازخاك بنا شده و هیچ استحكامی ندارند، كلید دروازه ها را هم رسم نیست شبها نزد حاكم شهر به امانت نهند آنرا بدروازه بان سپرده كه هر وقت بخواهد می‌بندد و باز می‌كند. "

(سفرنامه تاورنیه، ص 379)

"محیط دیوارهای گلی شهر (اصفهان) بیش از 11 میل بود. ولی چون در حدود 8000 خانه و باغهای زیاد در خارج از این دیوارها قرار داشت محیط شهر بیش از آن بوده كه ذكر شد، كه پفر آن را به 57 كیل تخمین زده است. ولی این رقم بنظر مبالغه آمیز می‌آید. مگر اینكه بعضی از دهكده‌های مجاور را هم بشمار آورده باشد. در اثر غفلت متصدیان، دیوارها احتیاج به تعمیر داشتند و در واقع در بعضی از قسمتها بكلی ویران شده و از بین رفته بودند. ویرانی دیوارها هم شاید بوسیله سازندگان منازل جدید تسریع شده باشد، زیرا این اشخاص مصالح ساختمانی لازم را از دیوارهای مجاور بدست می‌آوردند. "(انقراض سلسله صفویه ص 588) تاورنیه توسعه بیش از حد اصفهان كه علت آن را رشد طبقه متوسط و نوعی گرایش به اشراف منشی می‌توان تلقی كرد، چنین توصیف می‌كند: "محیط شهر اصفهان بانضمام محلات خارج شهر از پاریس كوچكتر نیست، اما جمعیتش ده برابر كمتر است و نباید تعجب كرد، كه شهر باین بزرگی اینقدر كم جمعیت دارد. برای اینكه هر خانواده یك خانه جداگانه و هر خانه یك باغ مخصوص دارد. بنابراین این فضای خالی از سكنه بسیار است. از هر سمت كه بطرف اصفهان بروند اول منارهای مسجد و بعد درختان خانه‌ها نمودار می‌شود، بطوریكه از دور اصفهان به جنگلی بیشتر شباهت دارد تا بیك شهر، و چون جلگه حاصلخیز است سكنه زیاد دارد اما یك قریه بزرگ دیده نمی‌شود تمام آبادیها كوچك است و بیش از سه چهارخانه ندارد. " (سفرنامه تاورنیه، ص 379)

 

تاورنیه در جای دیگر از سفرنامه به همینموضوع اشاره می‌كند:

"تمام شهر اصفهان گذشته از میدان بزرگ و چند بازار سرپوشیده حالت دهكده را دارد و به شهر شبیه نیست. خانه‌ها دور از یكدیگر و هر كدام باغ كثیفی دارد كه اهتمام و دقتی در نگهداری آن نشده است ... راست است كه چند سالی شروع به ساختن بناهای خوب كرده‌اند اما در خارج شهر بنا می‌كنند زیرا آنهائیكه استطاعت بنائی دارند می‌توانند اسب هم نگاه دارند كه سواره بشهر بیایند. "

(سفرنامه تاورنیه، ص 383)

چنانكه از گفته و مشاهدات تاورنیه بر می‌آید در دوره صفویه رشد طبقه متوسط و علاقه بیش از حد این قشر به تقلید از اشر5ف و شاهزادگان صفوی چنان بالا گرفته كه هر یك سعی در ساختن ابنیه‌ای به تقلید از آنها در حومه شهر كه مسلما از آب و هوای بهتر برخوردار بوده، داشته‌اند. تاورنیه در بخش دیگری از كتاب خود كوچه‌های اصفهان را اینگونه توصیف می‌كند:  "كوچه‌های اصفهان همه تنگ و كج و معوج و اغلب تاریك است بعلت طاقیكه روی كوچه‌ها برای رفتن از این خانه بآن خانه می‌زنند، بطوریكه گاهی باید دویست قدم راه را مثل كورها با نوك پنجه طی نمود. اغلب كوچه‌ها پر از زباله و خاكروبه و حیوانات مرده است ... در اغلب كوچه‌ها چاه‌هائی حفر شده كه تابستان سرشان پوشیده ولی زمستان آنرا باز می‌كنند كه آب برف و باران در آنها ریخته از آنجا داخل نهر بزرگ سرپوشیده كه وسط كوچه هست بشود، بعلاوه در جلو هر خانه گودالی برای ریختن انواع كثافات هست كه دهاقین آمده آنرا برای كود و وقوت زمین می‌برند... كوچه‌های اصفهان هم مثل همه شهرهای ایران سنگ فرش ندارند. بهمین جهت در تابستان و زمستان اسباب زحمت و ناراحتی است، خاصه در تابستان كه با اندك بادی گرد و خاك چشمرا كور می‌كند، مگر در كوچه‌های تجار بزرگ و اطراف میدان كه اشخاص بخصوصی موظف‌اند روزی سه چهار مرتبه آبپاشی كنند كه هم گرد و خاك بخوابد و هم هوا را تلطیف و خنك نماید" (سفرنامه تاورنیه ص 380 ـ 379)

مطلب جالبی كه این سیاح به آن اشاره می‌كند، عدم وجود هرگونه قوانین و مقررات شهری در شهری چون اصفهان است.

"موضوع دیگریكه سبب كثافت كوچه‌های اصفهان می‌شود این است كه قصابها گوسفندها را در كوچه می‌كشند و خون و روده و امعاء آنها در كوچه می‌ماند تا دهاتیها آنرا ببرند. اگر اسب یا شتر یا قاطر یا الاغی بمیرد. نعشش را در كوچه می‌اندازند و پلیسی برای منع این كار نیست ... اگر شهر اصفهان كثیف و كوچه‌ها پر از گل و لجن است ولی باید دانست كه هیچكس در آنجا پیاده حركت نمی‌كند، یعنی اشخاصیكه قوه و بضاعتی دارند سوار اسب شده یك یا دو نفر پیاده كه شاطر می‌نامند جلو اسب می‌دود كه راه را باز نماید. " (سفرنامه تاورنیه، ص 381)

تاورنیه در مورد شهر اردبیل و كوچه‌های آن نیز اشاره می‌كند:

"خانه‌های اردبیل هم مثل شهرهای ایران از گل و خاك بنا شده و كوچه‌های خیلی تنگ و كج و معوج و بی قرینه‌ای دارد، فقط یك كوچه قشنگ دارد كه در منتها‌اله آن كلیسای ارامنه واقع شده است. "

(سفرنامه تاورنیه، ص 73)

 

طرع معابر

"شاه عباس با ساختن چهارباغ معبر زیبائی برای پایتخت خود ایجاد كرد بجای راههای درشكه رو در زمان حاضر، گردشگاهائی در دو طرف چهار باغ ساخت و در وسط آن جوئی كه در فواصل معین دارای حوضچه بود روان كرد. در این حوضچه‌ها فواره‌هاییوجود داشت. بموازات گردشگاهها. صفوف درختانی قرار داشت كه در گرمای تابستان سایه‌های مطلوبی می‌انداخت. فرایر كه در سال 1677 در اصفهان بود، می‌نویسد "در شب تمام اعیان اصفهان به چهار باغ می‌آمدند و هواخوری می‌گردد و با عده زیادی از ملتزمان خود در اطراف می‌گشتند و با یكدیگر در شكوه و جلال و سخا و بخشندگی رقابت می‌كردند. "

(انقراض سلسله صفویه، ص 555)

در مدت حكمرانی دو سلسله زندیه و قاجار بعلت ضعف حكومت مركزی و قدرت یافتن قبایل و عشایر. نوعی نا امنی نسبی در نقاط مختلف ایران برقرار بود. لذا احكام محلی برای استحكامات تدافعی اهمیت خاص قائل بوده‌اند. البته سلاطین قاجار توجه بیشتری به استحكامات دفاعی شهرها داشته‌اند.

لرد كرزن در مورد ارگ مشهد چنین می‌گوید: "ارگ ـ ارگ محل اقامت والی است در بخش جنوب غربی مشهد واقع و بوسیله میدان بزرگی از شهر جدا می‌شده است و اطراف آن برج و باروهای كوتاه هست. از میان

53ـ شهر اصفهان در عهد شاه عباس

 

54ـ شهر اصفهان در عهد صفویه

 

55ـ شهر شیراز در عهد صفویه

 

دروازه‌ای كه بین دو برج واقع بوده و بر بالای آنها علامت شیر و خورشید را كه با رنگ وارفته‌ای اندوده بودند عبور نموده از دالان دراز پر چاله به حیاط وسیعی داخل و در اینجا پیاده شدیم. "

(ایران و قضیه ایران، ص 245)

لرد كرزن در مورد چند شهر ایران و استحكامات آن توضیحات جالبی می‌دهد كه در ذیل به ذكر چند نمونه از آنها می‌پردازیم:

 

دامغان

"خرابه‌های متروك ارگ شهر كه شكل مربع و مساحت بسیار داشت با اطاقی كه سابقا به رسم یادگار حفظ می‌كردند (محل تولد فتحعلی‌شاه)... من از درون بازار سواره عبور كردم و آن در واقع خیابان سرپوشیده درازی است قدری كثیف‌تر و بی‌پیرایه‌تر از بازار شاهرود. "

(ایران و قضیه ایران، ص 381)

 

سمنان

"دیوارهای گلی با برج‌ها و درازه‌هایی در هر طرف دارد كه بنابر معمول ویران است و گرداگرد شهر را احاطه كرده است. حاكم در ارگ مستحكمی اقامت دارد كه مجاور برج و باروی شهر واقع در قسمت شمال غربی است. "

(ایران و قضیه ایران، ص 387)

 

لسگرد

"درین محل سابقا ارگی برسنگر گرد بلندی ساخته بودند كه شاید تا هشتاد پا ارتفاع داشته. آن ارگ فعلا خراب است و بنای داخلی آن به صورت انبوهی از زباله و آجر در آمده است، و اهالی در همان خرابه‌ها استقرار یافته و بر راس دیوارها خانه‌های گلی دو طبقه ساخته‌اند كه فقط با پله‌های راست و عجیب و غریبی می‌توان بالا رفت و از اختصاصات آن یكی این است كه در جلو هر طبقه با الوارهای خشن ایوانی گذاشته و روی آن را هم با گل فرش كرده‌اند و از این ایوان لغزان كه نرده‌ای برای جلوگیری از سقوط افراد ندارد ... ظاهراً عده‌ای زندگانی بیرون خود را می‌گذرانند.

(ایران و قضیه ایران، ص 388 ـ 387)

 

تهران

"و آن صورتی مستحكمو كثیرالاضلاع داشته كه محیط خارجی آن بین پنج تا شش میل بوده كه با دیوار گلی به ارتفاع بیست پا احاطه شده بود و در اطراف آن برج‌های گردی قرار داشتند و با خندقی دفاع می‌گردیده كه چهل پا عرض آن و بیست تا سی پا عمق آن بوده است ... شهر شش دروازه با ساختمانی پر زرق و برق و آراسته با كاشی‌های شفاف .. (داشته) ... "  (ایران و قضیه ایران، ص 403)

 

مشهد

"اندازه و نقشه شهر ـ مشهد مانند شهرهای دیگر نسبتا معتبر شرق با دیوار گلی محصور است و در فواصل معینی برج‌های گلی دارد، دیوار‌ها در قسمت تحتانی نه پا و در بالا چهار پا قطر داشته و بعلاوه سنگری كه یك پا ضخامت آن بوده و فعلا بكلی خراب است. سابقا در پائین سنگرها گودال بود و با سنگرهای كوتاه‌تری كه در پیش رفتگی دیوار خارجی ساخته بودند و خندق عریضی هم بعد از آن بود"

(ایران و قضیه ایران، 215 ـ 214)

 

56ـ شهر كاشان در عهد شاه عباس

 

چنانكه از گفته نویسنده مقاله مزبور بر می‌آید در شهر كاشان در اواخر دوره قاجار توجه خاص به نظافت و نگهداری معابر می‌شده است: "تا اواخر دوره قاجاریه جاده‌های عمومی خارج هفت دروازه شهر تا مسافتی كه مورد احتیاج بود همگی مسطح گشته با سنگ فرشهای معتبر ساخته شده بود ... همچنانكه كوچه و معابر داخل شهر نیز عموماً سنگ فرش خوبی شده بود. بدین ترتیب كه هر ملك و صاحب خانه موظف بود كوچه و معبر و مجاور ملك خود را طبق دستور كلی كه برای كوی و برزن شهر معمول بود ساخته و پرداخته نموده و دائما نیز آنرا مراقبت كند از جمله مقررات عمومی این بود كه صاحب هر خانه و ساختمانی به تناسب تعداد ناودانهای آبریزی كه بكوچه مجاور داشت باید یك یا چند چاهك عمیق در وسط كوچه پشت خانه خود حفر نماید و آماده باشد تا آب باران پشت بام و كوچه بچاهها سرازیر گشته مزاحم دیگران نباشد و روی دهانه چاه نیز تخته سنگهای معتبر انداخته می‌شد و بهنگام باریدن برف كه برق بام خانه‌ها بكوچه ریخته می‌شد بی‌درنگ در چاه‌ها را باز كرده هر فردی برف‌های كوچه پشت خانه‌اش را توی چاهك ریخته در آنرا مسدود می‌نمود ... چنانكه مادام دیولافوا بواسطه مشاهده برخی از اینگونه ضوابط و مقررات شهرسازی كاشان بشگفت آمده. "

(مقاله راهسازی كاروانسرای شاه عباسی ـ هنر و مردم)

 

مراكز تجاری در شهرها

"دروویل" در مورد بازارها و چگونگی اداره آنها شرح جالبی ارایه می‌دهد: "بازار در ایران بوسیله ثروتمندان یا بیگلربیگی‌ها (فرمانده نظامی یا شهربانی) ساخته می‌شده است كه بوسیله داروغگان معمولا سخت تحت كنترل بوده و كسبه می‌بایست خراج و هدیه به داروغه داده و او را راضی نگاهدارند و همچنین در ساعات معین بازار یا باز و یا تعطیل گردد و هیچیك حق خوابیدن در دكان خود را نداشتند، هركس از ساعت مقرر دیرتر به بازار وارد می‌شد بوسیله عسس دستگیر و بازداشت شده و كوچكترین تخلفی نسبت به مقرات با شدیدترین مجازاتها همراه بود. گرانفروشی و تقلب بخصوص در مورد سه جنس: گوشت، نان و نمك جزای اعدام و سربریدن داشت.

داروغگان در هر مورد كه می‌خواستند بازار را به عناوین مختلف تعطیل می‌كردند و در بعضی مواقع بوسیله هدایایی كه از كسبه دریافت می‌داشتند در تصمیم خود تجدیدنظر می‌كردند. " (سفرنامه درووبل)

 

بطوریكه از این مطالب بر می‌آید بازارها اكثرا بصورت یكجا ساخته و بكسبه اجاره داده می‌شده است و عواید آن صرف دربار و مخارج حاكم و اطرافیان او می‌گردیده. چنانكه شاه عباس در اصفهان بازارهای بزرگی احداث كرد و عواید آنرا صرف سپاهیان می‌نمود.

"شاه عباس برای ترقی تجارت اصفهان نه فقط بازارهای موجود را وسیع كرد بلكه بازور شش هزار ارمنی را از جلفا در شمال ایران كوچ دادو آنها را در جنوب و جنوب غربی پایتخت ساكن كرد. باین ناحیه نام جلفای نو داده شد (و متدجا كلمه نو ساقط گردید و بصورت  "جلفا" در آمد) شاه عباس باین مردم ساعی و تجارت پیشه امتیازات زیادی شامل آزادی مذهب و ساختن كلیسا و انتخاب رئیس شهرداری اعطاء كرد. "

(انقراض سلسله صفویه، ص 556 ـ 555)

بازار قیصریه لار یكی از بازارهایی است در دوره صفویه ساخته شده و از حیث نقشه بی‌نظیر است و چنانكه گفته شده بازار وكیل شیراز و كرمان از روی نقشه همین بازار ساخته شده است.

"نمای داخلی گنبد بازار از سنگ تراش است. چهار دالان طولانی (شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی) استخوان بندی اصلی بازار را می‌سامند این دالانها در محل یك چهار سوق یكدیگر را قطع می‌كنند. در طرفین دالان جنوبی و شرقی و غربی 13 زوج مغازه و در طرفین دالان شمالی 14 جفت مغازه احداث شده است" (مقاله بازار قیصریه لار ـ هنر و مردم 139)

"بر روی طاق ضربی چهارسوق بادگیر (خشیخان) ساده‌ای زده‌اند كه باعث تهویه بازار می‌شود. بعلت ارتفاع زیاد طاق چهارسوق این تهویه بطوركلی انجام می‌گیرد، بهمین جهت بازار قیصریه در تابستانها دارای هوای فوق‌العاده خنك است. "

(مقاله بازار قیصریه  لار ـ هنر و مردم 139. ص 73)

"وقتی تجارت داخلی رونق گرفت تجدید حیات اقتصادی كشور و امنیت داخلی تجدید حیات تجارت خارجی گردید. كاروانهایی كه در زمان پادشاهان صفوی در راههای ایران در حركت بودند در اثر توجه و مراقبت مخصوص كریم‌خان از نو فعالیت آرام و مداوم خود را آغاز كردند ... استقرار مجدد امنیت داخلی و حسن رفتار كریم‌خان با خارجیان و تامین مال و جان آنان موجب تجدید روابط خارجی ایران و استقرار مجدد روابط این كشورها با اروپا كه از زمان شورش افغانها بكلی قطع شده بود شد. دروازه‌های ایران ناگهان بروی خارجیان باز و بار دیگر بر سر بازارهای پر سود این كشور رقابت شدید آغاز شد. " (تاریخ زندیه ص 210)

و جای تعجب نیست ـ سیاحی كه كمی پس از مرگ كریم‌خان به شیراز سفر كرده بود در مورد بازار وكیل چنین گفته باشد "بازار وكیل یك بناء زیبا و عظیمی است از آجر ... سقف و پوشیده است. طول آن در حدود نیم میل و عرض آن پنجاه پا است ... این بازار هنگام شب كه چراغهای ان روشن است درخشندگی و شكوه بیشتری دارد. بازارهای متعدد  زیبا دیگری نیز وجود دارد ولی هیچیك از آنها زیبایی و عظمت بازار وكیل نیست" (تاریخ زندیه، ص 224)

 

شرح كنت دو شواله افسر جوان فرانسوی از شهر و بازار سرخس

"علاوه بر قلعه و سربازخانه شهر صدخانه دارد كه مسكن نظامی‌ها و ماموران كشوری و تجاری است و دو خیابان و نیز دو میدان دارد كه یكی از آنها محل بازار هر سر و صدایی می‌شود" (ایران و قضبه ایران، ص 70)

بازار قوچان ـ"هنگام توقف در قوچان بازارهای محلی را هم بازدید كردم كه مثل سایر بازارهای مشرق زمین راسته" درازی است با سقف چوبی كه به شكل كمان به هم می‌پیوندد و از گل و هیزم پوشیده است تا از تابش آفتاب جلوگیری شود. "  (ایران و قضیه ایران، ص 146)

سرپرسی سایكس هنگام عبور از شهر بجنورد از بازار آن دیدن كرده و آنرا اینگونه توصیف می‌كند: "چون از قالی تركمن زیاد تعریف شنیده بودم و درین محل هیچ از این متاع ندیدم در حین عبور از بازار بیوسف دستور دادم تحقیق كند كه قالی فروشی اصولا در اینجا وجود دارد یا خیر یوسف از انجام دستور من امتناع وزرید و حق هم داشت زیرا در ایران محترم شخصا چیزی خریداری نمی‌كنند. " (سفرنامه سایكس، ص 27)

 

كاروانسراها

در دوره سلسله صفویه و بخصوص در زمان شاه عباس كاروانسراهای بسیار احداث گردیده و عواید آنها به خزانه شاه ریخته می‌شد تا صرف مخارج سپاهیان گردد. برای این كاروانسراها مقررات خاصی برقرار ساخته بودند. هر یك از كاروانسراها مسئولی داشت كه او مخارج كرایه حجره‌ها و مالیاتی را كه از سود تجار حاصل می‌شد در دفتر بخصوصی وارد می‌كرد. و چنانكه تجاری پنهانی معامله‌ای انجام دمی‌داد و بدینوسیله از دادن مالیات خودداری می‌كرد در صورت ضرر در چنین معامله‌ای هیچگونه اقدامی از طرف این مسئول برای جبران خسارت او انجام نمی‌شد كاروانسراهای مزبور بخوبی از طرف محافظین مورد مراقبت و رسیدگی قرار وارده را به افراد صاحب اموال بپردازند، و یا انكه عین اموال مسروقه را به صاحب باز گردانند.

 

"كاروانسرای شاهی كه در خارج كاشان در جوار دروازه شرقی ساخته شده است عالی‌ترین مهمانخانه شهر و بهترین كاروانسرای تمام ایران بشمار می‌رود. این بنا چهارگوش است. ضلع آن از طرف داخل بطول دویست گام هندسی و دارای دو طبقه عمارت می‌باشد محوطه دهلیز مانندی در پائین وجود دارد كه در طول تمام ساختمان امتداد یافته است و از جانب حیاط بارتفاع قد آدمی و از سطح اطاقها بقدر چهار شست (شست 27% متر می‌باشد) مرتفع است. ضخامت آن هشت پا و سطحش با سنگهای مرمر سفید نفیس كه مثل سنگ سماق سفاف می‌باشد پوشیده شده است.

طبقه اول در دو طرف دارای پانزده باب منزل متحدالشكل است. ولی در دو طرف دیگر فقط ده باب منزل دیده می‌شود. باضافه یك دستگاه منزل پنج اطاقی مرتفع طاقدار بمساحت پانزده پا طول و عرض دارای بخاری در وسط و یك محوطه ایوان مربع در جلو بوسعت ده پا دارای سقف نیمه طاقی كه در هر طرف آن یكدستگاه بخاری تعبیه شده و مخصوص اقامت خدمه است. طبقات دوم نیز مثل اشكوبه‌های پایین می‌باشد. و نرده‌ای بارتفاع تقریبا چهار پا در سرتاسر آن تعبیه شده است. در وسط مدخل یك محوطه مسدسی (هشتی) وجود دارد كه در هر ضلع آن دكان‌های بزرگی موجود است. در این دكاكین انواع و اقسام خواربار، ذغال، هیزم، علوفه، و علیق بفروش می‌رسد ... باطن یعنی قسمت عقب این كاروانسرای بزرگ و با شكوه مثل ظاهر آن شایان توجه و لایق دقت می‌باشد در این سمت طویله‌های وسیع و محوطه‌‌های مناسب برای استقرار محصولات و استراحت نوكران وجود دارد و بطوركلی مجموع این محوطه‌ها اقریبا از حیث وسعت و مساحت درست قرینه عمارت است. چنانكه مخازن متعدد و منازل بسیار مخصوص سكونت فقیران و بی‌نوایان و دهقانانیكه برای فروش خواربار و ارزاق بشهر می‌آیند وجود دارد و بالاخره باغهای وسیع و بزرگ است عقب كاروانسرا را تكمیل می‌كند".

(مقاله راهسازی، كاروانسرای شاه عباس ـ هنر و مردم 127)

این كاروانسراها در بسیاری از موارد میان بازارها قرار می‌گرفتند و بصورت یك میدان بزرگ، محل تبادل كالا می‌شدند. سیلوافیكواروآ سفیر اسپانیا امور دربار ساه عباس بزرگ در این مورد چنین می‌گوید: "محل اجتماع كاروانسرائی بزرگ بود كه دو در بدو بازار داشت، چهار طرف این فضا دكان بود و جلوی همه دكاكین ایوان سرپوشیده بود كه تجار ایرانی و ارمنی و عرب و هندی و ایطالیائی اهترین پارچه‌ها و اشیاء نفیس و دلربای خود را گسترده بودند" (باب الجنه قزوین یا مینودر، ص 122)

 

مراكز فرهنگی، تفریحی و مذهبی

اغلب شهرها و شهرك‌ها در ایران به محلات گذرها و یا طوق‌های مختلف سیم می‌شوند كه در هر یك از آن خانواده‌ها و گروههای مختلف اجتماعی زندگی می‌كنند، مانند ترك محله، بر بر محله و سید محله و غیره.

در دوران گذشته رابطه محله و خاندان بسیار مشخص بود شبكه‌های خویشاوندی در محله‌های خاصی مستقر بودند افراد در خانه پدری دنیا می‌آمدند و در همان خانه زندگی می‌كردند و اگر هم خانه عوض شد محله همان بود و گورستان محله افراد شبكه را حتی پس از مرگ نیز در همان محله نگاه می‌داشت. بافت شهر تقریبا یكسان بود و اختلاف فاحشی میان محلات دیده نمی‌شد، هر محل بازارچه‌ای داشت و مسجدی لرستانی و نیز گذر بزرگی كه تقی‌خان از رجال در آن سكنی داشتند.

57 و 58 ـ تصویری از كاروانسراهای عهد شاه عباس

 

سلسله مراتبی از پائین ترین طبقات تا بالاترین آن در محلات  مختلف دیده می‌شد. اما تفاوتی میان محله اعیان نشین و محله فقیرنشین وجود نداشت خاندانهای مهم نام خود را به محله می‌دادند ... در برخی شهرها، خصوصا شهرهائی كه صنایع دستی در آن فعالیت اصلی بود. محلات براساس نوع فعالیت تقسیم می‌شدند. محل كار و زندگی یكی بود و كار و پیشه در شبكه‌های خویشاوندی ارثی بود. "

(جامعه شناسی روستای ایران، ص 38)

 

"در روستاها و شهرهای كوچك در هر كوی و برزنی میدانگاه یا بنگاهی وجود داشت كه همه كوچه‌های آبادی بداخل متصل می‌شد. در كنار میدان یك گرمابه، یك خانقاه یك مسجد و یك بازارچه می‌ساختند و بعدها اغلب میدانچه‌ها به حسینیه‌ای تبدیل شد كه تكیه‌ای در كنار داشت و در مراسم مذهبی دسته ها و گروههای عزادار یا نمایشگران مذهبی در آن گرد می‌آمدند و در روزهای عادی مردم محل مایحتاج روزانه خود را بازارچه مجاور میدان تهیه می‌كردند. معمولا هانه بزرگ ده و امام جماعت نیز نزدیك میدان بود و مردم برای حل اختلافات خود (كه اغلب جزئی بود) بایشان مراجعه می‌كردند ... در شهرهای بزرگ.

میدان شاه یا میدان مركزی شهر جای بنگاه روستاها را می‌گرفت و در پیرامون میدان اغلب بازارهای بزرگ و معتبر ساخته می‌شد. بازار سه یا چهار طرف میدان را دور میزد و بوسیله ایوانی با میدان مربوط می‌شد و گاهی در محل تقاطع آنها چهارسوئی احداث می‌كردند كه خود مركز ارتباطی چهار بازار با قیصریه بود. نمونه‌های بسیار زیبای اینگونه میدانها نقش جهان اصفهان و میدان گنجعلی‌خان كرمان و میدان خان یزد"

(مقاله بازار در ایران ـ مجله باستان شناسی ص 58)

 

مولف كتاب تاریخ اجتماعی كاشان پس از تاكید مطالب بالا، چنین اضافه می‌كند. "جز این میدان نقاط دیگری هم محل تفریح عمومی بود كه از آن جمله پاطوقها و قهوه‌خانه‌ها و خانقاه‌ها و زورخانه‌ها را باید نام برد. پاطوق محلی بود در بازار یا در مركز محلات كه از طرف یكی از بزرگان طوقی در آنجا نصب می‌شد و اطراف آنرا تزیین می‌كردند اشخاص معروف و متشخص از دور و نزدیك با اهل محل در آنجا اجتماع می‌نمودند ـ شعرا و مداحان بخواندن اشعار در منقبت خاتم الانبیا و ائمه طاهرین می‌پرداختند ـ ضمنا داستانسرایان و شاهنامه خوانان با خواندن اشعار حماسی شاهنامه غرور مردم را تهییج می‌نمودند ... غالبا بین شعرا مشاعره واقع می‌شد گاهی هم دو تن از سخنوران نامی با یكدیگر بسخنوری بر می‌خاستند ـ در چنین شبها چنان ازدحامی در محل سخنوری می‌شد كه انتظامات را به زحمت حفظ می‌كردند.

خانقاهها مجمع علاقمندان تصوف و زورخانه‌ها جایگاه عشاق ورزش و پهلوانی بود ـ رویهم رفته وسایل سرگرمی و تفریح طوری برای مردم فراهم شده بود كه هم بسهولت می‌توانستند تفریح كنند و هم روحیه آنها تقویت می‌شد و صفات نیك و رفتار پسندیده در پیر و جوان تزریق می‌گردید. "

(تاریخ اجتماعی كاشان، ص 371)

متمولین و بازرگانان دست به احداث مراكز تجاری از قبیل بازارها و كاروانسراها و حمام و غیره می‌پرداختند البته اینگونه نوسازی‌ها با اجازه از حاكم انجام كی‌گردید. در مورد اراضی شهری مالكیت وضع مشخصی نداشته و در واقع مالكیت كل اراضی به حاكم می‌رسید حتی در مورد منازل اراضی مورد استفاده متعلق به مردم نبوده و هر موقع حاكم می‌خواسته می‌توانسته است منازل را خراب نماید و اماكن دیگری احداث نماید بطوركلی هیچ‌گونه روش خاصی برای تفكیك اراضی شهری موجود نبوده و در هر مورد بنا به مقتضای وضع این عمل بوسیله خود مردم یا در مقیاس وسیع‌تر نهایی بوسیله حاكم یا شاه گرفته میشده است بطوری كه می‌گویند تیمور تصمیم می‌گیرد بازاری بنا كند و این بازار در مدت بیست روز ساخته می‌شود، در اثر اینگونه نوسازی‌ها تعداد زیادی از منازل مردم ویران می‌شده و چنانچه آنها اعتراض می‌كردند جواب این بود كه تمام زمینهای شهر متعلق به شاه است و هیچ كس حقی در تملك اراضی ندارد.

 

مسكن

"شاردن در تحقیقات خود راجع به احوالات ایرانیان به این نتیجه می‌رسد كه هر ایرانی سعی می‌كند خانه‌ای برای خود داشته باشد. و این حقیقتی است، بهمین جهت در ایران خانه‌های اجاری و آپارتمان‌های مسكونی بزرگ بآن نحویكه در روم و شهرهای قدیم اروپا رایج شد وجود پیدا نكرد خانه در ایران یك واحد كوچك و مستقل باقی ماند وقتی سخن از خانه ایرانی به میان می‌آید نباید ذهن را متوجه پاركهای اعیان و اشراف قدیم ایران كرد بلكه باید به اماكن مسكونی توده مردم كه ركن اساسی شهر را تشكیل می‌دهند توجه نمود. بطوریكه از قرائن و اسناد تاریخی و مشاهدات عینی بر می‌آید. خانه مردم معمولی بسیار كوچك بوده و شاید اكثراً در سطح كمتر از 100 متر مربع ساخته می‌شده است. شكل خانه بیشتر مربع یا مربع مستطیل بوده است. اطاقها در اطراف حیاط در دو طبقه قرار داشتند و طبقه زیر شامل زیرزمین ـ انبار ـ آب انبار و در منازل مرفه حوض‌خانه و آشپزخانه و احتمالا حمام بوده و طبقه بالا شامل اطاقهای پنج دری كه همان طنبی یا طالار برای پذیرایی از واردین باشد و چهار دری یا سفره‌خانه و سایر اطاقها بوده است. آشپزخانه اكثراً در خانه‌ها دیده نمی‌شده است و مردم غذای خود را از خوراك فروشیها متعددی كه در بازارها بوده‌اند تهیه می‌كرده‌اند. سیاحان متعددی راجع به تعداد زیاد غذا فروشی‌های ایرانی در سفرنامه‌های خود قلم فرسائی كرده‌اند در خانه‌های اعیانی تر بین طنبی و یا طالار و خودخانه بنحوی فاصله ایجاد می‌شده كه بیرونی و درونی را تشكیل می‌داده است. بیرونی برای مهمانان و رتق و فتق كارها و ملاقات ارباب رجوع و درونی برای زندگی خصوصی صاحب خانه بوده است.

كف حیاط خانه و تاسیسات طبقه اول آن از سطح كوچه بسیار پائین‌تر بوده است و باین ترتیب اولا مسئله پر كردن حوض و سایر انبارهای آب امكان‌پذیر می‌شده و ثانیا حیاط وزیر زمینها كمتر در نور خورشید قرار می‌گرفته است و بویژه گودی زیرزمینها و انبارها به خنكی آنها در تابستان و گرمی معتدلشان در زمستان كمك شایانی می‌كرده است و ثالثا خاك خاصله از خاك برداری از سطح ملك برای زدن خشت و مصرف در ساختمان خانه بكار می‌رفته است. "  (شهر در تاریخ ایران، ص 56 ـ55)

 

میرزا حسین خان كه كتاب جغرافیای اصفهان را در زمان سلطنت ناصر‌الدین شاه به رشته تحریر در آورده خانه‌های آن شهر را اینگونه توصیف می‌كند: "طرحهای تازه و نیكو و مستحكم از قدیم و جدید در عمارات این شهر بهم می‌رسد. همه جا رعایت قرینه را از دست نداده‌اند. دیوارهای حیاطها و اطاقهای خانه‌ها غالبا از خشت و گل، اغلب را سفیدكاری و گچ‌بری و مقرنس و منقوش می‌نمایند. از این جهت حیاطها بسیار با روح و مصفا می‌شود. مصالح این بلد از خشت و گچ و آجر و آهك و سنگ و چوب خیلی مرغوب است ... كمتر خانه‌ای هست كه حوض و حوضخانه نداشته باشد، منبع‌های مرتفع ساخته‌اند آب از چاه بمنبع می‌كشند و از سرهای آنها بحوضها سراشیب می‌شود و دایما از فواره‌ها بارتفاع دو سه ذرع بلكه بیشتر جستن می‌كند و متصل از حوضها سرپر و بپا شورها لب ریز و از آنجا داخل باغچه‌ها و فاضل آبها می‌شود ... تمام درب و پیكر و پنجره وارسی از چوب چنار مرغوب است، هم بجهت استحكام و بنا و هم بسبب رنگ و جلاء سریشم و زعفران می‌زنند و روغن كتان روی آنها می‌كشند ....

بادگیرهای مرتفع در اغلب جاها بوده و هست. دالانهای طویل و كرباس‌های وسیع و دربهای عالی دارند. " (جغرافیای اصفهان. ص 17 ـ 16)

سیاح معروف تاورنیه در مورد دو شهر تبریز  وارد بل و خانه‌های آند و گفته‌های جالبی دارد:

"غالبا ابنیه شهر تبریز از آجریست كه در آفتاب پخته شده است و خانه‌های اغلب معتبرین آنها دو طبقه است. بام و پوششهای ابنیه سطح بشكل مهتابیست. از طرف داخل طاق زده و با كاهگل اندود شده كه بعد با آهك روی آنرا سفید می‌كنند" (سفرنامه تاورنیه، ص 67)

"خانه‌های اردبیل هم مثل همه شهرهای ایران از گل و خاك بنا شده و كوچه‌های خیلی تنك و كج و معوج و بی قرینه‌ای دارد، فقط یك كوچه قشنگ دارد كه در منتها‌الیه آن كلیسای ارامنه واقع شده است. "

(سفرنامه تاورنیه، ص 73)

لرد كرزن سیمای شهرهای ایران را در اواخر دوره قاجار چنین بیان می‌كند: "شهری كه بوسیله باغ و بوستان احاطه شده است و از مسافت دور بسیار دلپذیر می‌نماید چون نزدیك‌تر برویم انبوهی از آلونك‌های گلی است. چنانكه در بیرون این خانه‌ها كه فقط شامل دیوارهای گلی بی‌رنگ و ریخت است نام و اثری از باغچه و منبع آب نیست و به آن ذوق و سلیقه‌ای كه كاهی در داخل خانه‌ها دیده می‌شود. از این رو در آن جا ظاهر آدمی حاكی از طبع متباینی است كه در نهاد اوست. فرد واحدی در یك لحظه از فرط غرور خدا را بنده نیست و در لحظه دیگر بنده‌ای عاجز و فرومایه است. " (ایران و قضیه ایران، ص 36)

 

خانم دوراند نیز در طی مسافرتی كه با شوهرش برای انجام ماموریتی سیاسی در زمان ناصدالدین شاه به ایران آمده بود پس از عبور از دو شهر قم و اصفهان آنها را اینگونه توصیف نموده است:

"قم شهر حزن انگیزاست، قسمت عمده آن خرابه است ... بخش تازه شهر خیلی فقیر و فقط چند خیابان كثیف و یك بازار دارد. در این قسمت خانه‌ها را از گل ساخته‌اند و مناظر دیدنی به چشم نمی‌خورد.

(سفرنامه دوراند، ص 31)

 

 

"اصفهان پایتخت باستانی ایران برای بینندگان شهری غم افزاست. این شهر دارای ساختمانهای ویرانه‌ای مانند عمارت خرابه‌ای كه دیوارهایشان شكسته و نقاشی‌هایشان محو شده می‌باشد و مسجد ویرانه‌‌ای دارد كه كاشی كاریهای برجسته و زیبای آنها به صورت یك تكه به هم چسبیده در بالای گنبدها در حال اضمحلال است و پلهای خرابه‌ای روی بستر نسبتا پهن رودخانه بسته شده است. باغها ویران و خیابان‌ها و میدانهای خرابه‌ای نیز در اینجا وجود دارد. "

(سفرنامه دوراند، ص 53)