فروغ، مهدي. "مرگ يك دانشمند ايران‌شناس". دوره7، ش84 (مهر48): ص 3-7، تصوير.

خلاصه: شرحي بر زندگي و آثار و تحقيقات پروفسور پوپ ايران‌شناس و نويسندة كتاب شش‌جلدي "بررسي هنرهاي ايران" كه درسال 1938 به چاپ رسيد.

 [2] پورفسور پوپ

 

مرگ يك دانشمند ايران‌شناس

دكتر مهدي فروغ            

رئيس دانشكده هنرهاي دراماتيك

در ساعت4 بعد از نيمه‌شب روز چهارشنبه 19 شهريورماه سال 1348 شمسي پروفسور آرتور اپام پوپ دانشمند ايران‌شناس مشهور در شهر شيراز ، در آستانة 89 سالگي به درود زندگي گفت و بنا به وصيتي كه كرده ‌بود جنازه‌اش در ساعت 7 بعدازظهر همان روز به شهر اصفهان منتقل گرديد و در ساعت10 صبح روز شنبه20 شهريورماه با تشريفات و احترامات شايسته در ساحل زاينده‌رود ، در نزديكي پل خواجو به خاك سپرده شد. براي تجليل از مقام علمي و فرهنگي آن شادروان از طرف وزارت دربار شاهنشاهي مجلس يادبود پرشكوهي در شهر شيراز برگزار شد و وزارت فرهنگ و هنر نيز مجلس يادبود ديگري در روز شنبه29 شهريورماه در تالار مركزي اين وزارتخانه برپا خواهد كرد. با وجود اينكه شادروان پوپ در سنين كهولت و ناتواني جسمي چشم از جهان فرو بست و شايد بتوان گفت كه به هنگام مرگ قسمت اعظم آرزوهائي را كه براي ترويج و اعتلاي ارزش و اعتبار هنر و فرهنگ كشور ما در دل داشت برآورده شده بود مرگش ماية تأسف و تأثر فراوان مردم حق‌‌شناس كشور ما مخصوصاً طبقة فضلا و دانش‌پژوهان گرديد. عشق و علاقه‌اي كه پوپ به تاريخ درخشان هنر و فرهنگ كشور ما داشت بر تمام كساني كه با او مختصر آشنائي هم داشته‌اند آشكار است. رايحة اين عشق پرشكوه در كلية آثاري كه بصورت جزوه و مقاله از او باقي مانده به مشام جان كساني كه از مصاحبت با او محروم بوده و او را نديده و نشناخته‌اند مي‌رسد. تاريخچة زندگي پوپ را مي‌توان فقط در يك جمله كوتاه يعني: « عشق به تاريخ درخشان هنر و فرهنگ ايران » خلاصه كرد و همين عشق سرشار چنان جذبه و كششي در وجود او برانگيخت كه موجب شد چند سال از پايان زندگي‌اش را در اين مرز و بوم بسر برد و در دامن معبود خود به خواب ابدي فرو رود.

فضائل انساني پروفسور پوپ و كوشش و مجاهدش در كار سنگيني كه به ‌عهده گرفته ‌بود محدود و مختصر نيست كه بتوان در يك مقالة كوتاه آن ‌را خلاصه كرد و برشمرد. پوپ در راه رسيدن به مقصود از هيچ كوششي باز نمي‌ماند ، هيچ رنج و زحمتي سد راهش نبود ، نداشتن وسيله و امكانات مانع تلاشش نمي‌شد. هيچ شكستي همت بلند او را فرو نمي‌ريخت و عزم استوارش را سست نمي‌ساخت. همين همت بلند بود كه او را براي رسيدن به هدف رهبري مي‌كرد. بيان نرم و شيرين و تعبيرات [3] گرم و انساني‌اش چنان به دل مي‌نشست كه در اندك زماني هركس را فريفته طبع انساني خويش مي‌ساخت.

چندين كتاب عظيم مستند و معتبر دربارة هنرهاي مختلف ايران تأليف كرده و انتشار داده كه سر آمد همه ، مجموعة عظيم « بررسي هنرهاي ايران » Survey of Persian Arts در شش مجلد است كه حاوي پنج‌هزار تصوير رنگي و سياه و سفيد و متجاوز از سه‌هزار صفحه تحقيقات و تتبعات به قلم قريب هفتاد نفر از محققان و ايران‌شناسان معروف و معتبر جهان است.

اين كتاب كه نخستين‌بار در سال 1938 به چاپ رسيد تمام هنرهاي ايران را از جمله معماري و سفال‌سازي و فلزكاري و مجسمه‌سازي و نقره‌كاري و مفرغ‌كاري و گچ‌بري و نقاشي و پارچه‌بافي و منبت‌كاري و سنگ‌تراشي و تذهيب و تجليد و هنرهاي تزييني و كتابت و مينياتور و قالي‌بافي و ده‌ها هنر ديگر كه نشانة ذوق سرشار مردم اين سرزمين در زمينه‌هاي مختلف است شامل مي‌شود. اهميت و اعتبار اين كتاب براي اهل تحقيق به‌حدي است كه ناياب‌شدن آن در سالهاي اخير موجب شد دوباره به‌صورتي مرغوب‌تر در 15 مجلد در كشور ژاپن به طبع برسد.

 البته در دو سه قرن اخير ايران‌شناسان معتبري از نقاط مختلف جهان رنج سفرهاي دور و دراز و سخت را بر خود هموار ساخته و با وجود نبودن امكانات براي تحقيق و مطالعه دربارة هنر و فرهنگ كشور كهن‌سال ايران به سرزمين ما آمده و در راه شناساندن تاريخ درخشان اين كشور و خدمات نياكان ما به تمدن و فرهنگ بشر مقالات و كتابهاي نفيسي انتشار داده‌اند كه قدر كوشش و علاقة ايشان بر ما معلوم است و ملت ايران همواره نام آنها را به نيكي ياد مي‌كند.

پورفسور پوپ در ملاقات با پرفسور گيرشمن.

اما [4] انتشار كتاب « بررسي هنرهاي ايران » ، صرف‌نظر از كمال و فضيلت‌هاي ديگرش بر آثار ساير علماء موجب شد كه همة اين كوششهاي پراكنده در يك جا جمع شود و پيوند ذوقي و خويشاوندي علمي كلية هنرهاي اين سرزمين ، در شش‌هزار سال تاريخ اين كشور به ثبوت برسد. چون تاريخ فرهنگ اين كشور چنان پيوسته است كه جدا دانستن عصرها و دوره‌هاي مختلف براي آن غيرممكن است. مردم ايران حتي در لحظات كوتاهي كه در زير استيلاي ملل اجنبي بسر مي‌بردند و با متانت و بردباري مشقت سيادت و حكومت خارجي را بر خود هموار مي‌ساختند از كارهاي فرهنگي و هنري غافل نماندند. در دوره‌هاي تلخ و تاريكي كه اين سرزمين گرفتار ايلغار يغماگران و چپاول غارتگران - كه تنها تأثيرشان در اين سرزمين معرفي همين تعبيرات در زبان فارسي است - بود ايرانيان همت و كوشش خود را در راه بيان تمنيات و احساسات لطيف شاعرانة خود از طريق هنرهاي مختلف همچنان به كار مي‌بستند و آثار درخشاني كه از سرشاري ذوق و نازكي طبع آنها حكايت مي‌كند به دنياي هنر عرضه مي‌داشتند. اين تنها وسيله‌اي بود كه ملت ايران با به‌كار بستن آن توانست اقوام غالب را ، با سرافرازي ، مقهور خويش سازد. « بررسي هنرهاي ايران » از اين پيوستگي حكايت مي‌كند.

به ‌علاوه اين كتاب موجب شد كه يك ارتباط علمي و هنري بين علما و محققان ايران‌شناس جهان به وجود آيد و در حقيقت يك خانوادة عظيم از دانشمندان ايران‌شناسي تشكيل شود كه با همكاري يكديگر در رشته‌هاي مختلف هنري اين مملكت پژوهش كنند. ارزش و اهميت اين اقدام بر كساني كه به دامنة نفوذ فرهنگي ايران در سرتاسر نيمه جنوبي قارة آسيا آگاهي دارند كاملاً معلوم است. [5]

پورفسور پوپ با عده اي از علاقمندان در حال صحبت هستند.

وقتي صحبت از فرهنگ و هنر ايران به ميان مي‌آيد مقصود توجه به آثار هنري منحصر به كشور فعلي ايران نيست دامنة فرهنگ ايران به‌قدري وسيع است كه نشانه‌هاي آن‌را حتي در دورترين نقاط شرق و جنوب و غرب آسيا مي‌توان جستجو كرد.

يكي از آرزوهاي بزرگ شادروان پوپ كه آرزوي هر ايراني نيز هست اين بود كه تحقيق دربارة فرهنگ و هنر ايران در خود ايران صورت گيرد و معتقد بود كه همانطور كه براي مطالعة احوال و تاريخ و تمدن هر ملت ، ما به سرزمين همان ملتها سفر مي‌كنيم و در مؤسسات علمي ايشان به پژوهش مي‌پردازيم ، تحقيق دربارة هنر و فرهنگ ايران هم بايد در خود سرزمين ايران صورت گيرد. اين آرزوها نيز به ياري پرودگار برآورده شد و تأسيس مؤسسة ايران‌شناسي در دانشگاه پهلوي شيراز نويد اميد‌بخشي است به اينكه تاريخ اين كشور كه در هر گوشة آن نور معرفت و علم و فضيلت و ذوق تجلي مي‌كند به تدريج به همت و كوشش علما و محققان اين مملكت بر جهانيان معلوم گردد و دين ما به نياكانمان به اين طريق ادا شود. در خاتمه اين مطالب كه به پاس احترام مقام رفيع آن شادروان براي چاپ در اين مجله با شتاب فراوان فراهم شده لازم مي‌بينم كه يك خاطرة كوچك از اقدام جالب توجهي كه پروفسور پوپ ضمن فعاليت‌هاي مستمر خود براي شناسانيدن فرهنگ و هنر ايران به كار مي‌بست به عرض خوانندگان محترم برسانم. [6]

پورفسور پوپ با عده‌اي از علاقمندان در حال صحبت هستند.

در حدود بيست‌و‌اندي سال پيش كه حقير در امريكا بود مجلس ميهماني بسيار باشكوهي در مهمانخانة بزرگ و معروف « والدرف استوريا » Waldorf Astoria در نيويورك از طرف « مؤسسة باستان‌شناسي آسيا » Asia Institute به همت شادروان پوپ برگزار شد كه در آن عدة كثيري از رجال درجه اول امريكا از جمله عده‌اي از فرمانداران ايالات آن كشور و صاحبان چند كارخانة بزرگ و مديران جرائد معروف و ايران‌شناسان بنام شركت داشتند. اين ميهماني چندين تالار را شامل مي‌شد. تمام ديوارهاي آن چند تالار به آثار معروف باستاني ايران مزين شده‌بود. در بين اين جمع دو نفر ايراني نيز دعوت شده‌بودند. يكي جناب آقاي نصرالله انتظام سفير كبير دولت شاهنشاهي كه به علت اشتغالات فراوان در آخرين دقيقه از شركت در آن جلسه عذر خواستند و يكي هم حقير بود كه براي عرض مطالبي دربارة هنر ايران در اين جلسه حضور يافته بود.

 سفره شامي كه در اين ميهماني در روي ميز چيده شده‌بود شاهكاري بود از ذوق و سليقه و شور ايران‌دوستي كه هرگز از خاطر اين بنده نخواهد رفت. براي نشان‌دادن اين مايه سليقه ميل داشتم تصاويري را كه در انبوه يادداشتهاي خود از اين مجلس ضيافت داشتم به ضميمه اين مطالب به نظر هم‌ميهنان گرامي برسانم ولي يافتن آنها ميسر نشد ، اينك به نقل آن اكتفا مي‌كنم. سفرة غذا با انواع خوراكيهاي مخصوص ايراني ، به نقش قاليهاي اسليمي عالي ايران در چند سطح چيده شده‌بود و خطوطي كه حاشيه و متن اين نقش را تشكيل مي‌داد با انواع سبزي مزين بود و در وسط آن حوضچة ترنجي‌شكلي با كاشي‌هاي فيروزه‌اي مشبك و كنگره‌دار ديده مي‌شد كه در وسط آن آب از فوَّاره‌اي كه تعبيه شده‌بود جستن مي‌كرد.

 صورت غذا در روي دو صفحه بزرگ از كاغذ اعلا با خط لاتين و رنگي به قسمي چاپ شده‌بود كه از فاصلة كم شخص تصور مي‌كرد به خط شكسته نستعليق نوشته شده‌است. مواد خوراكي عبارت بود از نان لواش و نان بربري و پنير ايزدخواست و ماست ورامين و ته‌چين و انواع مأكولات اختصاصي ايران با ذكر محل و مكاني كه نوع مرغوب آن در قديم در آنجا يافت مي‌شد. دو نفر مستخدم ملبس به لباس دوران صفوي كه يكي آفتابه زركوب و ديگري لگن زركوب متعلق به دورة صفوي به دست داشت ، به محض صرف‌شدن هر غذا براي شستن دست ميهمانان خدمت مي‌كردند. نواي موسيقي عارفانه و روان‌بخشي شنيده مي‌شد. خلاصه مجلس ضيافتي بود ايراني باشكوه و جلال فرهنگ و هنر ايراني كه چشم هر بيننده‌اي را خيره مي‌ساخت. اين مايه ذوق و اين پايه شور ايران‌دوستي در محيطي كه اطلاع چنداني از گذشته درخشان اين سرزمين وجود نداشت براي كسي كه به كشورش عشق بورزد ماية اعجاب و تحسين و تعظيم و تكريم بود. خلاصه اينكه شادروان پوپ چون هنرمندي فيلسوف و فيلسوفي هنرمند به هر وسيله‌اي متوسل مي‌شد كه كشور ما را به ‌صورتي كه در خور شأن و عظمت آن است باشكوه و آبرومندي به مردم جهان معرفي كند. اميدواريم مقالات چاپ ‌نشدة آن شادروان كه از صدها تجاوز مي‌كند به همت و پشتكار و بصيرت همسر ارجمند و وفادارش دكتر فيليس اكرمن Dr. Phylis Ackerman كه خود دانشمندي عاليقدر است و در تمام اين فعاليتها با او همكاري نزديك داشته‌ است جمع‌آوري شود و براي استفاده علاقمندان به ‌زودي منتشر گردد.

 نام نيك اين مرد بزرگ كه دلش به عشق ايران زنده بود هرگز از لوحة ضمير ايرانيان محو نخواهد شد. اين نويسنده از طرف خود و عموم نويسندگان مجله هنر و مردم ضايعه بزرگ را به بانوي محترم و دانشمند آن شادروان از صميم قلب تسليت مي‌گويد و آمرزش روح او را از خداوند متعال مسئلت دارد. [7]